مطالب عمومی سری اول

نگاهی به فیلم حمال طلا؛ نوسانات ارز در قالب یک اثر سینمایی [فجر ۹۷]

تورج اصلانی رو به عنوان فیلمبردار سینما می‌شناسیم؛ فردی که تا حالا همکاری‌های زیادی با کارگردانان به نام کشورمون از جمله بهمن قبادی (در فیلم فصل کرگدن و کسی از گربه‌های ایرونی خبر نداره) و سروسامون سالور (در فیلم چند کیلو خرما واسه مراسم تدفین) و کامبوزیا تابشی (در فیلم کامیون) و… داشته و حالا واسه اولین بار تصمیم گرفته که خودش روی صندلی کارگردانی بشینه. اصلانی فقط به امر کارگردانی هم اکتفا نکرده و آستین بالا زده و فیلمنامه فیلم جدید خود با نام حمال طلا (که در اول قرار بود اسمش حباب زر باشه) رو خودش نوشته. منصور سهراب پور که جفت و جور کنندگی فیلم‌هایی چون من سالوادور نیستم و یا سریال ساخت ایران رو هم رو دوش داشته به اصلانی اعتماد کرده و وظیفه جفت و جور کنندگی فیلمش رو به دوش گرفته.

حمال طلا فیلم جدیدیه و از این نظر می‌گویم جدید که موضوع و داستان اون به طور کامل با شرایط امروزی کشور صدق می‌کنه. داستان فیلم دور و بر نوسانات بازار طلا می‌چرخد و قیمت سکه که یه شبه بالا پایین می‌شد رو به تصویر می‌کشد. هرچند قیمت‌هایی که در فیلم گفته می‌شه و یا تابلوهای دلار فروشان که هنوز دلار رو ۳۸۰۰ تومن نشون میدن، مشخص می‌کنه که فیلم در بالاترین درجه این نوسانات ساخته نشده اما امروزه که این موضوع شدت گرفته و بازار رو به طور کامل تحت تاثیر خود قرار داده، فیلم بسیار بامسماتر شده (شاید باید به شم اقتصادی کارگردان شادباش گفت!)

حمال طلا به آدمایی گفته می‌شه که طلاهای یه کارگاه طلاسازی رو با خود اینور آنور برده و واقعا نقش پیک موتوری این کارگاه‌ها رو اجرا می‌کنن. رضا بیشتر از ۱۵ ساله که در این حرفه مشغوله و واسه کارگاه علی آقا حمالی طلا می‌کنه. یه روز که در حال برگشت به کارگاهه، از طرف دو سه نفر ارازل و اوباش خوابید می‌شه و کیف شامل دویست گرم طلایش دزدیده می‌شه. اون دست از پا درازتر به کارخانه برگشته و با عکس العمل شدید علی آقا روبرو می‌شه.

رضا که در فکر چگونگی بازپس پول دادن طلاهای گمشده س، از لویی که یکی از همکاران ساده‌اش در کارگاهه یه ایده ناب می‌شنود و تصمیم می‌گیرد که هر جور شده ایده اونو عملی کنه.

فیلم تورج اصلانی دقیقا به دو نیمه تقسیم شده و نیمه اول اون داستانی جدید،ناب و جذاب رو روایت می‌کنه و نیمه دومی اون فیلمساز افسار فیلم خود رو از دست می‌دهد و نمی‌دونه که شخصیت‌هاش رو داره به کجا می‌برد. بنظر می‌رسد فیلمنامه فیلم از چند تا اتفاق اتفاق افتاده در بازار طلا که به سمع کارگردان رسیده بوجود اومده و اون تصمیم گرفته تا این اتفاقات نامرتبط رو به هم ربط دهد. فیلم واقعا بال بال زدن دو کاراکتر اصلی خود در وانفسای بازار طلا رو نشون می‌دهد و دو قصه جدا از هم رو روایت می‌کنه که قسمت دوم اون تکراری و بدون ذره‌ای جذابیته.

اما نیمه اول فیلم که موضوع به قالکاری برمیگرده واسه بیشتر تماشاگران یه سوژه ناب و جدیده. نمی‌دانم می‌دونین یا نه اما هستن آدمایی که با خریدن فاضلاب کارگاه‌های طلاسازی و کشیدن تموم فاضلاب به بیرون از چاه، اونا رو غربال یا به اصطلاح قالکاری کرده و از لا به لای این فاضلاب طلا استخراج می‌کنن. در آخر در هر کارگاه ذره‌ها و پودرهایی از طلا روی دست و بال و حتی در هوای اون محوطه هست و ممکنه چاهی که بیست یا سی سال تخلیه نشده باشه، شامل چند صدگرمی طلا باشه.

بخوانید :   طب سنتی یا پزشکی مدرن؟ کدام یک بهتر است؟

تورج اصلانی هم قالکاری رو در فیلم خود به تماشاگر معرفی می‌کنه و روند انجام این کار رو ذره ذره نشونمون می‌دهد؛ شاید دیدن این صحنه‌ها در اول امر چندشناک به نظر بیاد اما اصلانی با قدرت فیلمبرداری خود، این صحنه‌های حال به هم زن رو هم قشنگتر آفریده س. موضوع قالکاری که در فیلم مطرح می‌شه و نمایش جزییات اون به خودی خود یه سوژه نابه و به خاطر همین هم مخاطب کنجکاو رو با خود همراه می‌کنه اما این سوژه توانایی و کشش واسه یه فیلم بلند رو نداره و به خاطر همین نیمه کاره رها می‌شه. فیلم درست از وقتی که بیخیال موضوع قالکاری می‌شه و وارد فاز جدید داستانی خود می‌شه، ضربه می‌بیند و فیلمنامه‌اش روندی کنه و کسل کننده به خود می‌گیرد.

پیام احمدی نیا (بازیگر سریال آسپرین و یا فیلم پایان خدمت) در حمال طلا ایفاگر نقش رضاست و کل بار فیلم روی دوش‌های اون قرار داره اما به واقع باید گفت که احمدی نیا در خیلی از صحنه‌های فیلم تداعی کننده رضا عطارانه. گریم مثل عطاران هم در این حس تداعی بی‌تاثیر نبوده ولی به نظر می‌رسد احمدی نیا از روی عمد مثل این بازیگر بازی می‌کنه. احمدی نیا با اینکه شخصیت اصلی فیلمه اما لطف الله سیفی که کنار اون نقش لویی، دوست رضا رو برعهده داره به مراتب بهتر بازی می‌کنه. دیگه بازیگران فیلم هم حضور کوتاهی دارن و نمی‌تونن خودی نشون بدن و شخصیتی مثل ژاله خانوم (با بازی ژآله صامتی) هم روی هوا باقی می‌موند و معلوم نیس که تکلیفش با داستان چیه.

حمال طلا مانند تعریف کردن خاطره س و در این خاطره گویی قصه‌اش به هر دری می‌زند و کاراکترهایش رو هم زود فراموش می‌کنه. قهرمون اصلی این خاطره‌ها هم با اینکه در اول صحبت‌هاش حرف‌های جالبی واسه گفتن داره ولی کم کم موضوع کم می‌آورد و دیگه نمی‌دونه باید چیجوری خاطراتش رو بازگو کنه.
شکست فیلم واسه تبدیل شدن به یه اثر شاهکار در همین موضوع نهفته و تورج اصلانی با وجود اینکه در نوشتن فیلمنامه از همراهانی هم کمک گرفته اما بازم در خلق یه فیلمنامه بی‌مشکل به مشکل خورده. همین فرد خاطره‌گو در آخر کار به طور کامل کم می‌آورد و پایان بندی فیلم حمال طلا یکی از بدترین پایان بندی‌هاییه که می‌توان واسه یه اثر سینمایی متصور شد و رسما نشون از کم آوردن فیلمنامه نویس واسه جمع کردن داستانش داره.

نگفته نمونه اصلانی بازم شم چشمی خود رو حفظ کرده و قاب‌های تصویر زیبایی رو انتخاب می‌کنه و طراح صحنه (مجید علی اسلام) در کنار اون تونسته‌ان صحنه‌های نابی رو در فیلم جا بدن. چشم‌نوازی فیلم حمال طلا و سوژه به روز اون می‌تونه تماشاگر رو هر طور شده تا آخر فیلم همراه خود بکشه اما شک نداشته باشین نمی‌تونه اونو راضی نگه داره.