هوش تجاری:/پایان نامه درباره هوش اخلاقی مدیران
هوش تجاری (کسب و کار)
هوش تجاري يا هوش كسب و كار (BI) كـه قالـب عمـدهتـري را ماننـد اسـتفادههـاي تجـاري وغيرتجاري( نظامي و غيرانتفاعي) دربردارد، عبارت است از بعد وسيعي از كاربردها و فناوري براي جمع آوري داده و دانش جهت پرسوجو در راستاي تحليل بنگاه براي اتخاذ تصميمهـاي تجـاري دقيق و هوشمند. هوش تجاري بر اساس معماري بنگاه تشـكيل شـده اسـت و در قالـب پـردازش تحليلي بر خط دادههاي تجاري را تحليلميكند و تصميمهاي دقيـق و هوشـمند اتخـاذ مـيكنـد (سولومون و گری[1]، 2008).
هوش تجاري، در مجموع، به دنبال افزايش سودآوري سازمان با استفاده از اتخاذ تصميمهـاي هوشمند و دقيق است و به طور كل، میتوان اهداف زير را براي اين رويكرد نوين بيانكرد:
- تعيين گرایشهای تجاري سازمان،كه موجب ميشود سازمان بدون اتـلاف وقـت،هزينـه و انرژي در ساير مسيرها بر اهداف كلان و اساسي خود متمركز شود؛
- تحليل عميق بازار؛
- پيشبيني بازار كه ميتواند قبل از اينكه رقبا سهم بازار خود را توسعه دهند، منافع جديد بـه وجود آمده در بازار را عايد سازمان كند؛
- بالابردن سطح رضايتمندي مشتريان، كه موجب استمرار كسب و كار ميشـود و از دسـت دادن اين اعتماد و رضايتمندي، پيامدهاي منفي براي بنگاه به همراه دارد؛
- شناسايي مشتريان دائمي كه وفادارند، و میتوان با پيگيري رفتار آنان، جهتگیریهای كـلان و راهبردي را انجام داد؛
- تقسيمبندي مشتريان و به دنبال آن، ايجاد تنوع در روش برخورد با هرگروه از مشتريان؛
- افزايش كارايي سازمان در امور داخلي و شفاف سازي روية فرايندهاي كليدي؛
- استانداردسازي و ايجاد سازگاري بين ساختارهاي سازمان؛
- تسهيل در تصميمگيري، كه جزء اهداف اساسي هوش تجاري در نظر گرفته ميشود؛
- تشخيص زود هنگام خطرات، قبل از اينكه سازمان را با مخـاطرات جـدي مواجـه كنـد و شناسايي فرصتهای كسب و كار، قبل از اينكه رقبا آن را تصاحب كنند.
با توجه به موارد فوق، نياز به وجود هوش تجاري در سازمان براي اولين بار در سـطوح بـالاي مديريتي احساس ميشود يها و از بالاي هرم ساختار سازماني به بخش زيرين منتقل ميشود، ولـي براي ايجاد آن ميبايست از پايينترين سطوح و لایههای شروع كرد. از ديدگاهي ديگر، يعني از منظر معماري و فرايند، هوش تجاري به عنوان يـك چـارچوب ، كـه عامـل افـزايش كـارايي سـازمان و يكپارچگي فرايندهاست، در نهايت، بر فرايندهاي تصميمگيري در سطوح مختلف سازماني متمركز است. از نظر فناوري نيز هوش تجاري يك سيستم هوشمند است كه با پردازش دقيقها داده ، نقطة دخالت سختافزار و نرمافزار در مغزافزارها اسـت (کروسلند و اسمیت، 2007). بـه بيـانتر ساده، هوش تجاري چيزي نيست جز فرايند بالابردن سوددهي سازمان در بازار رقابتي با اسـتفاده هوشمندانه از دادههاي موجود در فرايند تصميمگيري. در صـورتي كـه مفهـوم هـوش تجـاري بـه درستي درك و منتقل نشود، انتظارات مديران به صورت ناگهاني افزايش مييابد و بـرآورده نشـدن اين توقعات، مواردي از جمله سلب اطمينان افراد و بویژه مديران از اين سيستم را به دنبـال دارد؛ چرا كه هوش تجاري فقط به دنبال كوتاه كردن مسیرهای پرس و جو در داخل اطلاعـات اسـت و به طور مستقل و بدون نياز به اطلاعات مناسب، قادر به طرح پيشنهاد يا راهكاري نيست.
[1]Solomon & Gray