مدیریت اطلاعات و دانش:/پایان نامه چرخه دانش و مسیر شغلی
اندیشمند | مدیریت دانش |
داونپورت
ThomasDavenport |
رویکردی منظم است که رویههایی را برای شناسایی، ارزیابی، سازماندهی، ذخیره و بکارگیری دانش به منظور تأمین نیازها و اهداف سازمان برقرار میسازد. |
بورک
Mike Burk |
مدیریتی که کمک میکند تا اطلاعات مناسب در زمان مناسب برای تصمیم گیریهای درست در اختیار افراد مناسب قرار گیرد. |
پروساک
Laurence Prusak |
راهبردها و فرایندهایی که قادرند تولید و جریان دانش را به منظور ایجاد و برآورده ساختن انتظارات سازمان، مشتریان و کاربران در کل سازمان به وجود آورند |
پروست Gilbert Probst |
یک سری مداخلات منسجم که از فرصتها به نحو احسن استفاده می کند و پایگاه دانش را شکل می دهد. پایگاه دانش سازمانی، دارایی دانش فردی و گروهی را شامل می شود که سازمان در انجام فعالیتهای خود می تواند از آنها استفاده کند. |
دراکر | یادگیری و آگاهی نسبت به آنچه می دانیم. |
راگلز
Rudy Ruggles |
احاطه نمودن ابزارهای فناوری با جریان عادی فعالیتهای سازمانی در قسمتهایی که با یکدیگر همپوشانی دارند. |
روب
Srephen Raub |
یک مدل کسب و کار نظام یافته داخلی است که به تازگی در حیطه علوم و سازمانها پدیدار شده و یک طیف وسیع علمی را با تمام منظرهای آن مورد بررسی قرار می دهد. این طیف وسیع می تواند، تولید دانش، تدوین قوانین علمی و مشارکت علمی را شامل شده و نهایتاً منجر به ارتقا فراگیری و نوآوری شود. |
رومهادرت
Kai Rumhardt |
این واژه جهت توصیف هر چیزی از کاربرد تکنولوژی جدید در تلاش وسیع برای آماده کردن سرمایه عقلانی یک سازمان است. |
سنگه | مجموعهای است از فرآیندها برا ی فهم و بکارگیری منبع استراتژیک دانش در سازمان |
لیبوویتز
Leibowits |
فرآیند ایجاد ارزش برای سرمایه نامحسوس یک سازمان است. سرمایه نامحسوس که از آن به سرمایه معنوی نیز تعبیر میشود، سرمایه انسانی، ساختاری و مشتریان و روابط را در بر میگیرد. |
یونگهاگن
Junghangen |
روشی نظامند برای تشخیص، سازماندهی و به اشتراک گذاشتن دانش در سازمان است که می تواند در نهایت به تولید دانش بیشتر در سازمان منجر شود. |
2-9-4- تفاوت مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش
مدیریت اطلاعات را میتوان چنین تعریف کرد: “استفاده از مراحل و مهارتهای مدیریتی و ابزارها و فناوریهای مناسب در فرآیند تولید، فراهم آوری، سازماندهی، پردازش، اشاعه و بهرهگیری از اطلاعات درون سازمانی و برون سازمانی به عنوان یک عنصر اصلی در سازمان برای دستیابی به اهداف و مقاصد سازمانی” (آزاد شهرکی، 1388: 25).
بررسی سیر تحول و تعاریف دو مفهوم مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش، نشان داده است اگرچه این دو مفهوم به همدیگر نزدیکند و در برخی از جنبههای گردآوری، سازماندهی و نظیر آن از مکانیزمهای تقریباً مشابهی استفاده میکنند ولی هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند و از همدیگر متمایز میشوند. تعاریف مدیریت اطلاعات ومدیریت دانش نشان میدهد که این دو مفهوم در برخی از فرآیندها بایکدیگر تفاوت دارند، بعنوان مثال مدیریت اطلاعات بیشتر به دنبال ذخیره وبازیابی اطلاعات است درحالی که مدیریت دانش به دنبال اشتراکگذاری دانش است
مبانی نظری مدیریت دانش
دانش به عنوان منبع اصلی سازمانها تلقی میشود. چنانچه سازمان ها بخواهند به مدیریت دانش به عنوان یک سرمایه سازمانی بپردازند، بایستی عوامل زیرساختی مناسبی را فراهم آورند. فراهم آوری عوامل زیرساختی نیازمند مجموعههای سازمانی است که ساز و کارهای خاصی را میطلبد. در این راستا چهار نظریه بدین شرح آورده می شود(حسن زاده، 1386: 59):
1- نظریه شرکت: نظریه شرکت از نظریههایی است که قابلیتهای سازمان را از هرنوع مورد توجه قرار میدهد. این نظریه در اواسط دهه 1980 توسط آنتوان آگوستین ارائه شده و آلفرد مارشال آن را تکمیل کرده است. خلاصه این نظریه این است که مهمترین هدف یک شرکت به حداکثر رساندن سود میباشد و شرکتها ویا سازمانها برای حداکثر سود سعی میکنند از کلیه منابع خود بیشترین استفاده کنند.
2- نظریه تعادل سه جزئی: نظریه تعادل سه جزئی را میتوان یک نظریه بنیادی برای شکل دهی آینده دراز مدت سازمانها برشمرد که با نگاهی دیگر بر اهمیت دانش در سازمانها تأکید میکند. طبق این نظریه حیات، اجتماع و فناوری سه مقولهای هستند که از جرم انرژی واطلاعات تشکیل شده است. تکامل این سه نیز در فزونی اطلاعات در طول عمرشان تعریف میشود. درحقیقت تفاوت این سه در میزان اطلاعاتی است که توانستهاند در طی زمان در خود ذخیره کنند.
3- نطریه تولید وتبدیل دانش سازمانی: نظریه تولید دانش سازمانی در سال 1994 توسط نوناکا مطرح شد و بر ماهیت فعال وذهنی دانش و اصلاح باورها و جلب مشارکت مردم تأکید دارد. این نظریه کارکرد اصلی سازمان رادر تقویت دانش تولید شده به وسیله افراد و تبلور ساختن آن به عنوان بخشی از شبکه دانشی سازمان میداند.
4- نظریه سازمان یادگیرنده: نظریه سازمانی یادگیرنده از نظراتی است که لزوم جریان دانش در سازمانها را توجیه میکند. دیوید گاروین در سال 1993 سازمان یادگیرنده را سازمانی تعریف کرده که مهارت تولید، گردآوری و انتقال دانش و همچنین تغییر رفتار با توجه به دانش و اندیشههای جدید را داشته باشد.
2-9-6- اصول مدیریت دانش
مدیریت دانش، حوزهای میان رشتهای است که از نظریههای اقتصادی، جامعهشناسی، فلسفه و روانشناسی بهره میگیرد. داونپورت (1998) ده اصل را برای راهنمایی مديران دانش مطرح كرد:
1- مديريت دانش گران است (سرمايهگذاری بالایی را میطلبد ).
2- مديريت دانش اثر بخشی به راه حلهای چندگانه افراد تكنولوژی نيازمند است.
3- مديريت دانش بسيار سياسی است.
4- مديريت دانش به مديران دانش نيازمند است.
5- انتفاع مديريت دانش ناشی از نقشه ها و بازارهاست نه سلسله مراتب.
6- سيستم سازی دانش و كابرد آن، اغلب فعاليتهای مصنوعی هستند.
7- هدف مديريت دانش بهبود فرايندهای كار دانش است.