تجدید استراتژیک،پایان نامه آمیخته بازاریابی کارآفرینانه
اما تجربه دنیای امروز نشان داد که نوآوریهای مهم و پیشرفتهای تکنولوژیکی در سازمانها و شرکتهای بزرگ اتفاق نخواهد افتاد(بافنده زنده و همکاران، 1389) به عبارت دیگر، نوآوری در شرکتهای کوچک و کارآفرین محور، جسورانهتر از نوآوریهای شرکتهای بزرگ است(بومول و همکاران، 2007) به طوری که نرخ نوآوری در شرکتهای کوچک بر اساس هر کارمند 50% بیشتر از شرکتهای بزرگ عنوان شده است(بارت، 1996). اما این که چرا این نوآوریهای بزرگ توسط این شرکتها انجام میشود را میتوان یا در پاداشهای روحی- روانی که این کار نصیب کارآفرین میکند، یافت(بومول و همکاران، 2007) و یا در میزان مشارکت کارکنان این شرکتها دانست. زیرا نوآوری در شرکتهای بزرگ تنها به عهده یک گروه(تحقیق و توسعه) اتفاق میافتد، درحالیکه در سازمانهای کارآفرین محور، به عهده همه کارکنان است(حاجی زاده، 1388؛ وینکرو همکاران، 2008). بنابراین شرکتهای کوچک و متوسط به عنوان سردمداران نوآوری به حساب میآیند.
به طور کلی مقوله نوآوری در تکنولوژی، فرایند محصول، سیستمهای اداری و کارکنان خلاصه میشود(الوانی، 1384؛ زهرا و همکاران، 2009؛ حاجی زاده، 1388).
اما تاکید نوآوری در ابتدا، هم از نقطه نظر اقتصادی و هم کارآفرینی سازمانی در شرکتهای کوچک و متوسط، به علت داشتن بازارهای کوچک و همچنین اهمیت سرعت تغییرات بر روی NPD(توسعه محصول جدید) متمرکز بوده است(بارت، 1996، لی، لیو، ژاو[1]، 2006). لذا محققان تکنولوژی را جوهره اصلی بعد نوآوری عنوان میکنند؛ زیرا از طریق توسعه یا خرید تکنولوژیهای جدید است که می توان محصول یا خدمات جدید را توسعه پیدا داد(وینکر و همکاران، 2008).
این در حالی است که امروزه نوآوریها بر روی بازار تمرکز دارد(بارت، 1996) و نوآوری در فرایندها و سیستمهای اداری به نوآوریهای محصول ترجیح داده میشوند(دس و همکاران، 2003).
محققان نوآوری ها را از لحاظ منشا به دو دسته تقسیم بندی می کنند؛
- نوآوري پيوسته؛ که از استانداردهاي موجود در بازار پيروي میكند و ميتواند يكي از چالشهاي مهم بازار كنوني كه ايجاد ارتباط بين فناوريهاي جديد و بازار موجود است را پوشش دهد. این نوع نوآوري، نگرشی تصاعدي است که در قالب زيربناهاي موجود ارائه ميشود. این نوآوریها از طریق اطلاعات موجود در بازار نشات گرفته و با استانداردهاي بازار مغايرتي ندارند. در واقع نوآوري پيوسته، بهبود مستمر در محصولات موجود در بازار با نگرشي همگرا است و ميتواند نيازهايی آشكار مشتريان را در آينده با استفاده از ساختار صنعتي و رقابتي موجود تامين كند(مرتضایی، 1387).
- نوآوري ناپيوسته؛ که ساختارشكن است، از استانداردهاي بازار پيروي نميكند و با تفكرات واگرا باعث ميشود اتومبيلي كه در جاده است از جاده كنده و در دريا شناور شود. نوآوري ناپيوسته با ميزان دانایي و خردورزي افراد و شركتهاي حرفهاي در ارتباط است(مرتضایی، 1387). در واقع اين همان ساختارشكني و خروج از استانداردهاي موجود در بازار است(البته خروج از استاندارد موجود به معناي نبود استاندارد نيست بلكه ورود به استانداردهاي جديد است)(مرتضایی، 1387).
تجدید استراتژیک
کارآفرینان معمولا به تغییر، به عنوان یک پدیده طبیعی مینگرند(شهرکیپور و همکاران، 1389؛ کریستین، 2004) و از آن به عنوان یک فرصت استفاده میکنند؛ لذا اصولا در جستجوی آن میباشند(شهرکی و همکاران، 1389). این تغییرات در سازمان ها و در قالب کارآفرینی سازمانی به کمک تجدید استراتژیک صورت میگیرد(دس و همکاران ، 2003؛ زهرا، 1996).
شارما و کریسما(1999) تجدید استراتژیک را تلاشهای کارآفرینانه سازمانی که منجر به تغییرات قابل توجه در کسب و کار سازمان، سطح ساختار و یا استراتژی سازمانی میشود، تعریف میکنند.
زهرا(1996 و 2006) نیز آن را به بعضی رفتارهای شرکت از قبیل تغییر ساختار شرکت، احیای عملیات، تغییر در حوزه کسب و کار یا تغییر در رویکرد رقابتیشان تعریف و مرتبط میداند که شرکت باید از آن برای ایجاد ظرفیت های جدید بهره بگیرد.
کوین و میلز(1999) نیز مدعی شدند که کارآفرینی سازمانی یک گرایش استراتژیک است که شامل بازیابی و احیای محصول، فرایند، خدمات و استراتژی های حیاتی یا تمامی سازمان است.
اما محققان در جواب این که چرا این بُعد نیز در بسیاری از مدلهای کارآفرینی سازمانی بکارگرفته شده است، دو دلیل را بیان کرده اند:
اولا؛ آنها این تغییرات را برای حمایت و تشویق جریان دائمی معرفی محصول در بازارهای فعلیشان به کار میگیرند و همچنین آن را برای نفوذ محصولات موجود در بازارای جدید، توسعه میدهند(کوین، میلز، 1999)؛ به طوریکه شرکتها با آگاهی از چرخه عمر محصول، اغلب استراتژیهای محصولشان را حول مزیتهایی که مرتبط با این چرخه آنهاست، طرح ریزی میکنند(دس و همکاران، 2003).
[1] . Li, Liu & Zhao